کد خبر : 938
تاریخ انتشار : پنج شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۸:۲۶
چاپ خبر دیدگاه‌ها برای گپ و گفت بامعلمی که عشق را معنا می کند بسته هستند
-

گپ و گفت بامعلمی که عشق را معنا می کند

گپ و گفت بامعلمی که عشق را معنا می کند
داود نادری معلم عاشقی است که آنایوردم سراب را معشوق خود می داند و ضربان قلبش به تندی می تپد.

شبکه خبری مردم به سراغ مردی رفته که همگان او را به خیری و نیکنامی می شناسند معلمی که عاشقانه تلاش می کند تا سرمایه های واقعی شهر و زادگاهش را بشناساند او با مایه گذاشتن از وقت و هزینه شخصی با کانال محبوب و پرمخاطب “آنا یوردم “معلمی را به معنای واقعی کلمه معنا کرده است،چه بسیار از گنجینه های انسانی شهرستان که با تلاش و اهتمام وی معرفی و شناسانده شدند،در مبحث زلزله و کرونا شاهد کمک های فراوان او بودیم، گپ و گفتی از این معلم فرهنگ دوست و متعصب به زادگاهش اقای داود نادری ،تقدیم مخاطبان شبکه خبری مردم می کنیم :

خلاصه و بیوگرافی کاری ؟
دوران ابتدایی خود را در دبستان امام خمینی سراب و ششم بهمن تهران سپری کردم و دوران راهنمایی را در مدرسه حکیم نظامی سراب و اول و دوم دبیرستان را در دبیرستان امام خمینی ودر سال ۱۳۵۶ وارد دانشسرای مقدماتی سراب شده و در سال ۱۳۵۸ با انتخاب خودم به دورترین روستای سراب برنج آباد از توابع شربیان عازم شدم و اونجا با سختی های فراوانی مواج شدم تا اینکه بتونم تک تک دانش آموزان را شناسایی و از خانه هایشان به مدرسه هدایت کنم
بمدت ده سال در روستاهای مختلفی از جمله مشهدی کندی . جلده با خان. نرمیق . چرلو و ابرغان مشغول خدمت رسانی بودم .
بقیه دوران خدمتم را به منطقه ده تهران منتقل شدم و تا آخر بازنشستگی در مدرسه شهید ناصریان به آموزگاری پرداختم .
اگر بگویند بازهم مختارید شغل خودتون را انتخاب کنید به سراغ معلمی می روید؟صرف نظر از حقوق و مزایای پرداختی اگر الان کسی از شما مشورت بخواهد چه شغلی رو بهش پیشنهادمیدید؟
هیچوقت از معلم بودن خودم پشیمان نبوده و نیستم و هرکس از من برای شغلی مشورت بگیرد معلمی را پیشنهاد میکنم .

یک خاطره شغلی
بنده در سال ۱۳۸۵ بعنوان معلم نمونه کشوری انتخاب شدم و در یک سخنرانی کوتاه در حضور وزیر وقت و فرهنگیان خاطره ای تعریف کردم که چشم همگان پر از اشک شد .
خاطره این بود:
روز معلم بود بچه ها برای تجلیل شاخه های گل و هدیه هایی برای من آورده بودند . آنروز را به جشن و شادی پرداختیم و در خاتمه از بچه ها خواستم در نصف ورق دفتر خود برای تشکر مطالبی بنویسند . ورقه را جمع کردم و چون آخر وقت بود وقت نکردم بخونم و پیش خودم گفتم شب در خانه مطالعه میکنم که شب هم فراموش کردم بخونم . آن شب در خواب دیدم یک باغ بزرگ با عمارت زیبایی به من نشان دادند که اینجا را باید بخری و در یک مغازه املاکی کوچکی به اجبار قولنامه می نوشتند و من هم می گفتم من اصلا پول ندارم یکی از درختان این باغ را بخرم چه برسد به کل باغ و عمارت . ولی اونی که منو همراهی میکرد و نمیشناختمش میگفت خوب جیب ها تو بگرد حتما پول داری من هم هر چی تو جیبهایم بود بیرون می آوردم و به اینها نشان میدادم ولی افراد حاضر در بنگاه با نگاههای مهربانانه به من نگاه میکردند و اطمینان داشتند که من میتونم این باغ را بخرم . تا اینکه یک دسته کاغذ های که بچه سر کلاس برای تشکر نوشته بودند را از جیبم درآوردم چشم همشون از دیدن این برگه ها برق زد و همگی گفتند تو این همه سرمایه داری و میگی هیچی ندارم ، بشمار من برگه ها را یکی یکی میشمردم که به پنج شش تا نرسیده بود گفتند کافیه زیاد هم شد . بقیه را نگهدار و سند باغ و عمارت را بنام من زدند .صبح که بیدار شدم احساس نمی کردم این ماجرا در خواب اتفاق افتاده خیلی آشکار همه صحنه یادم مونده بود . فوری سراغ جیب کتم رفتم نامه ها اونجا بود . تصمیم گرفتم نامه ها را در کلاس در حضور بچه بخونم .
زنگ اول کلاس شروع به خواندن نامه ها کردم همچنان که نامه ها را میخوندم اشک از چشمانم جاری بود . بچه های کلاس کنجکاو شدند و ماجرا را پرسیدند و براشون تعریف کردم که چه چیز گرانبهایی برای روز معلم از شما هدیه گرفتم .

چندنفر از شاگردانی که الان هم به یاددارید و شاخص اند نام ببرید؟
الان هم با تعداد زیادی از دانش آموزان در ارتباط هستم و به عروسی هاشون دعوت میکنند و روز معلم به دیدنم میآیند و از شنیدن موفقیتشان خوشحال میشم .

الگوی کاری شما چه کس یا کسانی بودند؟
الگوی کاری من استاد خیرالله اصغر زاده جاوید از دبیران دبیرستان امام خمینی بودند که در آن زمان که ترس و واهمه عجیبی از مدیران و معلمین داشتیم ایشان را برادر بزرگ خودمون میدونستیم و باایشان درد دل میکردیم و همیشه آرامش و متانت و گذشت و بزرگواری ایشون را سعی کردم در دوران معلمی و زندگی الگو خود قرار بدهم.

احساستون به این کلمات

آنایوردوم سراب : مانند عاشقی که با شنیدنش اسم معشوقش ، ضربان قلبش بتندی میتپد

نظام آموزشی کشور : یکی از دلایل اصلی ضعف نظام آموزشی ما برداشت غلط از مفهوم توسعه است؛ چرا که متأسفانه توسعه را تنها در ساخت اتوبان و ساختمان می‌بینیم. همین مسئله سبب شده که افراد مستعد تحصیل در رشته‌های مهندسی و پزشکی را بر رشته‌های علوم انسانی ترجیح دهند.
فضای مجازی : جالب و لذت بخش گاها خسته کننده
مدرسه: عبادتگاه
تخته سیاه: لوح دل

گفتگو از سرویس فرهنگی شبکه خبری مردم

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.