در پاسداربودن اصلی ترین محور سالم ماندن است

• محمداتشین از پاسداران و جانبازان شهرستان سراب است
• با مشاهده خلوص پاسداران به جمع این قشر پیوستم
• مشوق اصلی من پدرم بود

گفتگوی اختصاصی شبکه خبری مردم سراب، با محمد آتشین پاسدار و جانبازی که همچنان دلش برای انقلاب و کشور می تپد و پایبند راه و خط ولایت و رهبری است.

چه شد که شعل مقدس سپاهی و پاسداری را برگزیدید؟
انگیزه اصلی جذب اینجانب به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خلوص پاسداران بوده است
دیداری که مرحوم ابوی با فرمانده سپاه سراب شهید والا مقام ( متفکرآزاد ) داشته اند عملکرد ایشان و همکارانش را دقیق عرض یابی کرده بود بطوریکه گفتند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی متشکل از نیروهای خالص و درحقیقت سربازان جان برکف امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف هستند
واضافه کردند که گویا این مجموعه در شهر و حیطه حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه هستند
همین امر موجب شد که اشتیاقم برای عضویت بیش از پیش شد واواخر سال ۵۹ وارد سپاه شدم

ازسوابق خود دردوران دفاع مقدس بگویید
در سال ۶۰ برای دفاع از میهن عزیز و اسلامی به منطقه جنگی غرب اعزام شدم و در اسفند ماه در یک عملیات شناسایی شبانه با مین برخورد کرده و مجروح شدم
پس از بهبودی در ستاد پشتیبانی انجام وظیفه نموده ام که شاهد ایثار و گرم نگهداشتن پشت جبهه توسط مردم شریف و غیرتمند سراب بودم
در سال ۶۳ مجدد به منطقه جنگی جنوب اعزام شدم و مدتی نیز در کردستان انجام وظیفه کردم
چه توصیه ای به هم لباس های خود و نیز جوانان دارید

توصیه ای که بعنوان خادم کوچک نظام اسلامی به پاسداران و سروران خود در سپاه دارم
حافظ خون شهدا باشند و بفکر استقلال کشور علوی باشند با محوریت ولایت مداری ، همانند پاسداران اول انقلاب تقوا پیشه کنند و مبادا دچار فریب زود گذر دنیا و اهل دنیا باشند
از جوانان عزیز وطن که سرمایه اصلی آینده کشور هستند در سیره شهدا مطالعه کنند و یقین بدانند شهدا هدایتگر و بهترین دستگیر کننده هستند
حیف است که انسان در سایه غفلت عمر خویش را تباه کند

شاخص های یک پاسدار از دیدگاه شما
شاخصه یک پاسدار پرهیز و دوری از مسائل سیاسی و سیاسی بازی است.اطاعت از رهبری و حفظ منشور درپاسداری اصلی ترین محور سالم ماندن است.

اگر خاطره ای دارید که جالب باشد بفرمائید؟
بهترین خاطره ملاقات مرحوم پدرم در بیمارستان پس از مجروح شدنم بود که ایشان اصرار داشتند که از نحوه و ناحیه مجروحیتم مطلع بشوند
برای رعایت حال عاطفی پدر امتناع می کردم
گفتند مجبورم نکن که از ولایت پدری استفاده کرده و ملحفه را بردارم
ناچار شدم پوشش روی پا را برداشتم با اولین نگاه که متوجه پای قطع شده ام شدند
حمد و ثنای خداوند را بجا آوردند و این جمله را بیان کردند
همین! ؟
بخاطر قطع یک پا خوابیدی؟
من تصورم قطع هر دو پا بوده و همین رفتار باعث شده در طول چهل سال یکبار هم خودم را نقص عضو مپندارم