کد خبر : 1854
تاریخ انتشار : شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۲:۰۶
چاپ خبر دیدگاه‌ها برای شهید خیبری زنده نام عزیز اخگری بسته هستند
-

شهید خیبری زنده نام عزیز اخگری

شهید خیبری زنده نام عزیز اخگری

بنام خدای شهیدان سالروز شهادت شهید عزیز اخگری فرزند: سلطانعلی تاریخ ولادت : ۱۳۴۷ – روستای قلعه جوق تاریخ شهادت : ۵/۱۲/۱۳۶۲ (۱۵ سالگی) عملیات خیبر – جزیره مجنون ماه اسفند می دهد بوی شیرمردان بیشه خیبر گشت با رمز یا رسول ا.. بین نیزارها تنی بی سر ………. هرکجایی که گیر میکردند وسط حور

بنام خدای شهیدان
سالروز شهادت شهید عزیز اخگری
فرزند: سلطانعلی

تاریخ ولادت : ۱۳۴۷ – روستای قلعه جوق
تاریخ شهادت : ۵/۱۲/۱۳۶۲
(۱۵ سالگی) عملیات خیبر – جزیره مجنون

ماه اسفند می دهد بوی
شیرمردان بیشه خیبر
گشت با رمز یا رسول ا..
بین نیزارها تنی بی سر
……….
هرکجایی که گیر میکردند
وسط حور و آتش و غوغا
بی مهابا به گریه میگفتند
دست مارا بگیر یازهرا
……….
خیبری ها به خاک افتادند
تامبادا قدی خمیده شود
تا مبادا به دست نامحرم
چادری از سری کشیده شود
………
تا که بر پا بماند این پرچم
چه پدرها که بی پسر شده اند
تاکه پاینده ماند این نهضت
چه کسانی که خونجگر شده اند

عملیات خیبر از عملیات‌های تهاجمی رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس بود که با رمز یا رسوال الله (ص) در منطقه حورالهویزه در شمال بصره، سوم اسفند ماه ۱۳۶۲ آغاز شد.
در این عملیات رزمندگان آذربایجانی در قالب گردان های امام حسین (ع) و علی اکبر (ع) از لشکر ۳۱ عاشورا به همراه دو گردان از استان اصفهان تا پای جان در مقابل ارتش رژیم بعثی مقاومت کردند.
فرماندهان گردان امام حسین و گردان علی اکبر (ع) لشکر عاشورا در پنجم اسفند ۱۳۶۲ و در حالی که عملیات خیبر دومین روز خود را پشت سر می گذاشت به همراه بسیاری از رزمندگان آذربایجانی به درجه رفیع شهادت نائل گشتند و طی چند روز شهیدان حمید باکری و مرتضی یاغچیان و … نیز به آنها پیوستند .
در عملیات خیبر رزمندگان بسیاری از سرزمین دلاور پرور سراب حضور داشتند که بیش از ۱۵ نفر به شهادت رسیدند و تعدادی به اسارت دشمن بعثی درآمدند. صحنه های شهادت این روز تلقی روز عاشورا را داشت.
قبل از عملیات شهید آقامهدی باکری فرمانده وقت لشکر همه را جمع کرد و گفت: هرکس گرفتاری و یا مشکلی در شهر و خانه خود دارد برگردد، چون این عملیات بی بازگشت است. این حرف فرمانده مثل آتشی در جان رزمندگان افتاد و بسیاری گریه کرده و اعلام می کردند، مگر ما به جبهه ها آمده ایم که برگردیم؟
شهید عزیز اخگری یکی از نیروهای کم سن و سال گردان علی اکبر لشکر عاشورا بود . این شهید والامقام در یک خانواده مذهبی و ساده در روستای قلعه جوق بدنیا آمد. پدرش با نانوائی درآمد اندک خانواده را تامین می کرد. عزیز که بزرگترین فرزند ذکور خانواده بود در کنار تحصیل کمک کار پدر و خانواده بود. حضور اقوام و دوستان در میدان نبرد و حس وطن پرستی و اعتقادات مذهبی او را وارد فضای مبارزه با دشمنان انقلاب اسلامی و ایران کرد و در حالی که در آغاز سنین نوجوانی بسر می برد قاسم وار به جبهه های نبرد وارد شد و بعد از چند ماه حضور در جبهه در عملیات خیبر به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پیکر بی جان این شهید والامقام سال ها در کربلای جزیره مجنون ماند و بعد از گذشت سالها آثار برجای مانده از آن کشف و به شهرستان سراب منتقل و در گلزار شهدای سراب به خاک سپرده شد.
آزاده سرافراز سرهنگ پورموسوی که جزو نیروهای گردان علی اکبر بوده و در این عملیات به اسارت نیروهای عراقی درآمد می گوید:
“شب عملیات شهید حمید باکری همان چهره دوست‌داشتنی و مبارز سرسخت و مغز متفکر جنگ در کنار دو تا چادر که به هم وصل کرده بودند ایستاد و شروع به توجیه گردان ما کرد. شب همان روز همه ما در حالی ‌که دعای کمیل را بر لب داشتیم به انتهای جزیره مجنون حرکت کردیم. شهید حمید باکری یکی یکی نیروها را از روی پل عبور می‌داد و همان لحظه گفت این‌جا شهید خواهم شد که اتفاقا او در همان مکان شهید شده بود. نیروها با سرعت از ان نقطه حرکت کردند و حوالی ۲ نصف شب با دشمن درگیر شدند…
آزاده سرافراز جناب آقای امرالله سلیمی در خصوص وضعیت نبرد آن روز و شهادت شهید اخگری می گوید:
عزیز در گردان علی اکبر در همان دسته ای بود که من فرمانده دسته اش بودم. قبل از عملیات در دشت آزادگان نیروها را تقسیم بندی کردند و منتظر عملیات بودیم. در شب عملیات ما را به همراه نیروهای گردان امام حسین و دو گردان از لشکر نجف اصفهان شبانه با هلی کوپتر به جزیره مجنون انتقال دادند. بعد از ساعتها حرکت به نیروهای عراقی رسیدیم و با آنها درگیر شدیم و تعداد زیادی اسیر گرفتیم . بدون اینکه متوجه شویم که همه نیروهای چهار گردان در محاصره دشمن هستیم.
روز دوم وضعیت غمباری پیش آمد. عراقی ها نیروهایشان را سازماندهی کردند و با هلی کوپتر، دوشکا ، ضد هوائی ، تانک ، خمپاره و…. ما را مورد هدف قرار دادند. وضعیت به هم ریخته بود. هلی کوپترهای عراقی نیروهای ایرانی و عراقی را در جزیره تشخیص نمی دادند . یکی از هلی کوپترهای دشمن بالای سر ما بود فرمانده گردان علی اکبر ، شهید ورمزیاری ، سعی کرد با آرپی جی این هلی کوپتر را سرنگون کند ولی موشک آرپی جی به هلی کوپتر اصابت نکرد. خلبانان عراقی که متوجه نیروهای ایرانی شده بودند به سمت ما هجوم آوردند و با تیربار نیروها را شهید می کردند. فرمانده گردان نیز همانجا به شهادت رسید.
بعد از دو شبانه روز جنگ و گریز و خستگی مفرط اکثر نیروها شهید شده بودند و مهمات تمام شده بود و دیگر کاری از دستمان ساخته نبود. حوالی ظهر روز جمعه ما جزو باقیمانده نیروهای گردان بودیم که در دو طرف جاده ای که در جزیره مجنون قرار داشت بدون هدف خاصی حرکت می کردیم چون ابتدا و انتهای جاده در اختیار عراقی ها بود و با تیربار و دوشکا مرتبا به سمت ما تیراندازی می کردند و می گفتند: ” تسلیم شوید”.
من با چند نفر در یک طرف جاده بودم و شهید عزیز اخگری در سمت دیگر . او خواست از روی جاده عبور کند و نزد ما بیاید. در همان حین که از روی جاده رد می شد چهار لول دشمن که روی جاده مستقر بود به سمتش تیراندازی کرد و جسم نحیف و کوچک این سرباز اسلام مورد هدف دهها گلوله چهارلول قرار گرفت و اربا اربا شد و در حالی که جای سالمی در بدنش باقی نمانده بود در جا به شهادت رسید.
دیگر هیچ کاری از دستمان بر نمی آمد . چند نفر باقی مانده بودیم و عراقی ها چون متوجه شدند دیگر گلوله ای در اختیارمان نیست آمدند و ما را با خودشان بردند…
جزیره مجنون ماند با خیل شهدایی که از ۴ گردان گرفته بود رزمندگانی از آذربایجان و اصفهان .

روح تمامی شهدای عملیات خیبر و شهید عزیز اخگری شاد و یاد و نامشان گرامی باد

روایتگر فتح:مصطغی مشهدی

برچسب ها : ، ، ،

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.